Für den Inhalt dieser Seite ist eine neuere Version von Adobe Flash Player erforderlich.

Adobe Flash Player herunterladen

هنر و معنویت

art-and-spirituality-gallery-fa

هنر آیینه ی روح است و تراوش فکر است و هویت فردی که او را خلق کرده است میباشد . هنر حقیقتی است درونی که از درون تراوش میکند و آنچه در ضمیر ناخودآگاهمان مخفی است با خود حمل میکند و به بیرون تراوش میدهد و رابطه ایست بین خود و خالق خود و ضمیر درونی . در بیشتر وقت ها ما زندانی فکر خود هستیم . وقتی آزاد میشویم که فکرمان آزاد باشد ، هنر نمودار چند و چون این ازادی فکریست . هنر وجه حقیقت ماست که گذشته و حال و آنچه که به سرش آمده را در سفر با خود در زمین حمل میکند و در خود جذب میکند و معنی شده ی آن را به بیرون میریزد . حقیقت تراوش هنر بستگی زیادی دارد به حساسیت معنوی . هرچه قدر حساسیت معنوی قویتر باشد هنر روشن تر و گویا تر است و برعکس هرچه قدر حساسیت معنوی کمتر باشد هنر به صورت یک هذیان و گنگ خارج میشود و حالت مصنوعی به خود میگیرد که جذب کننده انسان های جذب شده ی زمین است . درجه ی حساسیت درونی هنر بستگی دارد با تربیت فکر معنوی آن ، یعنی برگرفته شده از اخلاقیات و انسانیت . در این صورت است که حساسیت به صورت دقیق و به فرم هنر خارج میشود که در برگیرنده انسان های متعالی است . در نتیجه در انسان ها به هر صورتی هنر وجود دارد و امانتی است برگرفته شده اما نوع تراوش آن مختلف است و بستگی دارد با رابطه ی خودمان با خود ، با خالق و با صداقت درونی . مثلا رابطه ی بین یک موسیقی و موسیقی دان یا نقاش با قلم و پرده ی نقاشی ، هرچه مهارت و چیره دستی در دست های تربیت شده توسط دانش آن هنر که وابسته به درون هنرمند است زیادتر باشد آن موسیقی و نقاشی فرم واقعی و درست خود را خواهد گرفت وگرنه هنر بصورت مصنوعی بیرون می آید و قابل جذب بیشماری میشود که از هنر هیچ چیز جز نمایش بیرونی آن را نمیدانند . هنر باید هنرمند را معرفی کند و راهی برای تفکر و اندیشه به راز خود بیافزاید . هنر باید حتما انگیزه ی ساختار درونی و یا لااقل سوال برانگیز درونی شود مانند چرا ، چگونه و چطور . واقعیت هنر واقعی گفت و گویی است بین مخلوق و خالق از تراوش درونی برای جواب چرا و چگونه و چطور . دکتر حمید تقوی این کنفرانس را در سال 1998 در پارلمان اروپا ضمن گذاشتن نمایشگاه به زبان فرانسه ارائه داد.

درباره دکتر حمید تقوی

حمید تقوی متولد 1328 در شهر رشت ، دکتر مهندس شیمی نفت ، آسیستانت سابق دانشگاه تهران ، مدیر عامل شرکت تولیدی ای.س.پ در استراسبورگ ، استاد شیمی ای.یو.ت در استراسبورگ و مدیرعامل شرکت سرویتل. وی از طفولیت ساعت ها در کارگاه پدربزرگ هنرمند خود که استادی بنام در خطاطی بوده است مشغول تعلیم و تربیت قرار گرفت و بدین طریق این هنر در وجود وی ریشه افکند و میل و علاقه به این هنر در او تقویت شد بطوری که ساعت ها به مشاهده انگشت های پربار وی میپرداخت . بعد از مدتی این هنر به موازات هنر مینیاتوری قرار گرفت که توسط دوستان پدر بزرگش به او تدریس شد و علاقه ی شدید او به این دو هنر در او پرورش یافت و این هنر به موازات رشته ی تحصیلی وی که در زمینه ی شیمی بود تقویت شد و در اواخر تحصیلاتش فراورده های هنری خود را در دانشگاه به عنوان هنر و عرفان ارائه داد . در سال 1979 برای ادامه تحصیل به فرانسه آمد و در استراسبورگ به اخذ درجه ی دکترای مهندسی در رشته ی شیمی نفت تحصیلات خود را به پایان رساند . حمید تقوی بعد از سال ها سکوت در فرانسه توانست با ترکیب سه بعد از هنر خط ، مینیاتور و سوریالیست یک پرده ای دیگر از هنر را ارائه دهد . اکنون بیش از پانصد اثر از او موجود است که نمایانگر استعداد و ذوق عرفانی و علاقه ی شدید وی به این میراث با ارزش فرهنگی است .وقتی از او پرسیدیم که هنر چیست او گفت : " هویت درونی هر هنرمند را هنر گویند " . هر تابلویش نمایانگر رقص و رنگ و آواز خطوط در صحنه ی نمایش است . هر تصویرش روحی زنده دارد و حکایت گر سرگذشتی است . او میگوید : " من با تابلو هایم میرقصم ، میخوانم و عبادت میکنم" مادام کلارک و دکتر بوشری

Dr. Frank H. Taghavi

Biography

Hamid TAGHAVI PhD in science and master in Reiki (Energy therapy)
and therapeutic art Painter, Calligraphe, Miniaturist

OFFICIAL EXHIBITION

1)July 1985 U L P of STRASBOURG
2)April 1994 HOTEL ALTEA STRASBOURG
3)April 1995 HOTEL ALTEA PARIS
4)April 1996 University of Social Studies of STRASBOURG (international conference)
Exhibition et conference on Art
5)July 1996 Club of Arts of Council of Europe
6)January 1997 HOTEL MERCURE (with concert of Bernard REVEL)
7)April 1997 Iranian cultural Center of KARLSRUHE Germany
(conference and exhibition on the influence of art in civilizations)
8)Nov 1997 University des Social Studies of STRASBOURG (international conference)
Exhibition et conference on Art
9)January 1998 Council of Europe
10)Nov 1999 Gallery Europa STRASBOURG
11)August 2000 Gallery of Art LA TELA ITALIA
12)April 2001 Gallery of Art GHG COLMAR
13)May 2002 Gallery AKTUARYUS STRASBOURG
14)Juin 2003 Permanent exhibition U S A on www.karoon.com
15)May 2004 Gallery AKTUARYUS STRASBOURG
16)April 2005 Iranian Cultural Center PARIS
17)Dec. 2006 Cultural and scientifical iranian association Center
18)April 2007 Philippsbourg Center of Workshop Tourist information office of Philippsbourg
Permanent exhibtion SERVITEL Strasbourg (private gallery)
39 quai des Bateliers 67000 Strasbourg
member of two Cultural and Scientifical associations
E-mail :fhtaghavi[at]yahoo.fr
Tell : 0388256977 - 0621795967

بلاگ هنر و معنویت

دراندرون من خسته ندانم کیست     که من خموشم واودرفغان ودرغوغاست

گویند در آغاز خلقت هیچ نبود. درابتدا کلمه بود، وکلمه نزد خدابود، وکلمه خدا بود ...

وکلمه جسم گردید ومیان ما ،ساکن شد وجلال اورا دیدیم. کلمه شروع به حرکت کرد وعشق را آفرید وعشق به هیجان درامد وهنر را آفرید و از تراوش هنر خطوط و اشکال مختلف و موسیقی ورنگ با حرکتی موزون بنام رقص شروع به ستایش حق تعالی کردند .موسیقی وجودم بصورت قطره ای شکل گرفت ونقاشی چهره ام باخطوط مختلف آن ترسیم شد ومن ، زاده عشق آفرینشم وبه حجم آمیخته شده خطوط ، ونقاشی شده ازلی ام .وچون نقاش ازل مرانقاشی کرد ومعرفت خود آموخت آموختم وعشق ورزیدم ودرهنر معرفت به شناخت ، پرورش یافتم .گرچه سالیانی دراز دربعد علم به دانش تجربی پرداختم وبه اخذ دکترای مهندسی شیمی نفت نایل آمدم ولی درلابلای این علم سحرامیز وکیمیاگرانه، اول به شناخت هنر وجودم شدم وپس ازسالیانی دراز وزحمت زیادی که برای پرورش من شد .باورکردم که شرح حال من ازهمان کلمه میاید وچون میرقصد وشکل می آفریند، تولید رنگ میکند وچون ساکت نمی نشیند، کلمه تبدیل به سخن و آواز میگردد و درخطوط جان میگیرد ،وپردهای زندگی رامیسازد. تک تک پرده های من سخنی است از عشق وشکری است ازاین کلمه بیرنگ وهیچ به آن کلمه ازلی .وقتی جان وروحم مست از کلمه اومیگردد نقطه، شروع به حرکت میکند ونقش افرین خطوط ، ورنگی میشود که خودبازیگر ،انم .من نیستم که می آفرینم درواقع خودکلمه، کلمه میسازد، وخود نقش میگیرد وخود رنگ می سازد .قلم دردست کلمه است ومن مطیع کلمه. نه قادرم معنی کنم ونه اسمی بگذارم .ببینید و تماشا کنید و کلمه راپیدا کنید. دکترحمیدتقوی




نوشته شده در ۲۰۱۲/۰۱/۲۷

انسان چیز هایی را می آموزد که...

انسان چیز هایی را می آموزد که طبیعت در اختیارش میگذارد و بدون آنکه درک واقعیت آن را داشته باشد به آنها عمل میکند . اگر به خوشی ختم شود زیبایی و اگر به سختی ختم شود زشتی مینامد . غافل از آنکه عدم درک واقعی خلقت ، زیبایی را به زشتی تعبیر کرده است .




نوشته شده در ۲۰۱۱/۰۹/۱۵

"تعریف زیبایی"
وقتی از من تعریف زیبایی را پرسیدند...

وقتی از من تعریف زیبایی را پرسیدند به درون خود رفتم و آنچه که خالق یکتا از من پروریده بود به مثال و ظرفیتم در سینی اخلاص گذاشتم و به تماشای زیبایی بیکرانش همچون کوران که اندک بینند از کل برایتان فقط نوشتم. خدا میداند آنچه مشاهده توان کرد زبان قلم نه قادر به گفتن است و نه قادر به نوشتن . به همین جزئی بسنده خواهم کرد و درک صحیح به دریافت کلید واقعی آن را به عهده ی طالبان واقعی عرفا و دانشمندان معنوی و پژوهشگران حق و حقیقت میگذارم . امیدوارم یک اشاره به مطلب دریافت و پسندیده شود.




نوشته شده در ۲۰۱۱/۰۸/۲۲

"هنر و معنویت"
هنر در واقع پدیده ای است اسرار آمیز که به صورتی ابراز سر درونی...

و گویای حالتی از سر درونی است و بسیار پیچیده که از وجودیت سرچشمه میگیرد و با انگیزه و کشش درونی به سمتی میل میکند ، او حاوی پیغام ها و زبان گویای سرنوشت فردی است که از گذشته شروع شده و در طغیان و زیر و بم های زندگی عبور کرده و با آه و ناله مخلوط گشته و با خنده ی خوشی دم ساز بوده و در گرمی و سردی غوطه ور شده و با خوبی و بدی ساخته و اکنون به نوعی هویت وجودیت خود را به زبانی تعریف میکند . گاهی آن را به رنگ و گاهی به تصویر بروز میدهد و گاهی برایش میخواند و گاهی با آن میرقصد و گاهی هم مینویسد و به هر تقدیر به صورتی خود را نمایان می سازد . این همان پدیده ای است که به آن «هنر» گویند . همان پدیده ویکتور هوگو را وادار به نوشتن میکند و حافظ را به شعر و داوینچی را به کشیدن و موریس بژار را به رقص در صحنه ی تئاتر ، همان پدیده انیشتین می افریند و همان پدیده گاهی در تلاطم یک مسیر فرد را به گریه و گاهی به خنده و گاهی به عشق و گاهی به تسلیم وا می دارد . این پدیده بار ها دیده شده به عناوین و رنگ های مختلف . تا این پدیده نباشد میل و کششی نیست و تا میل و کششی نباشد حرکتی نیست و تا حرکتی نباشد موجودیتی نیست . این حلقه های زنجیره ای دست به دست هم میدهند و گام به گام با انسان به دنیا می آیند و در تمام مسیر زندگی او را بدرقه میکنند . این پدیده در مولانا دیده شده که چگونه او را به شعر و رقص و پایکوبی میکشاند و در نسیمی حالتی به او پدیدار میکند که در آیینه ی خویش پرده ی خدا میبیند و من را من الله میگوید . این پدیده سر های بسیار دارد و به رنگ های گوناگون جلوه گر میشود . هر کس در بعدی رشته ای از آن را درمیابد و انعکاس میدهد . این انعکاس سرنوشتی که آن فرد را احاطه کرده و روزگاری که بر آن گذشته و کتاب سرنوشت را باز میکند و برای من و شما میخواند . هیچ انسانی نیست که از این پدیده به دور مانده باشد و سرگذشتی نداشته باشد برای شناخت این پدیده باید در مرحله ی اول کشش میل و بروز آن را شناخت و دانست . از آن طریق شاید راحت بتوان پی به وجود و انگیزه ی این پدیده برد . این پدیده چیست ؟ میل و کشش درونی به چیزی را هنر میگویند که آن پدیده است . این پدیده یک عمل شناخت معرفت درون است که با تراوش بیرونی آن پی به اسرار آن پدیده میتوان برد . چگونه توسط یک پدیده بیرونی میشود پی به اسرار آن برد ؟ بحثی بسیار پیچیده است که مستلزم دانش بسیار حساس معنوی است . منشا تولید پدیده یعنی هنر یا از روان است ( پیسیشیک ) یا تکنیک است و یا متافیزیک که همان معنویت است . آنچه که در پیرامون ظاهری یک انسان جلوه میکند و توسط عوامل حساس جسمی گرفته مانند چشم و گوش و .... به صورتی بروز میکند در واقع ثمره اثر محیط بر روان است و در این قسمت پیسیشیک جا داده میشود و این قسمت از هنر زائده ی تخیلات و احساسات با انگیزه های چشم و گوش و روان تکمیل و پایه گذاری میشود که ردپایی برای شناخت واقعی هنر و انگیزه هایی برای شناخت موجودیت نمیگذارد . در قسمت تکنیکی آنچه که توسط تکنیک آموخته میشود با عقل بررسی و استوار میگردد . در این قسمت هنر در واقع میتوان توسط کمک واقعی برای قسمت پیسیشیک و یا متافیزیک باشد و در این صورت هر دو قسمت را تکمیل میکند مثل اهرام مصر که هم تکنیک داشت و هم پدیده ی علمی متافیزیک . و اما آنچه در قسمت درونی این پدیده است در طی مدت طولانی به همراه دارد و تنها راه بازگو کننده ی وجود علم وجودیت است و تنها راه شناخت سرنوشت موجودیت است و در واقع هویت فرد است که تمام اعمالش به طریقی نمایش داده میشود . مثلا از محتویات شعر حافظ میتوان درک به شناخت حافظ نمود و از روی پرده های لئوناردو داوینچی و میکلانژ و ..... میتوان پی به وجود آنها برد و شاید هم زبان متافیزیک آنهارا شناخت . واگر باز کنجکاو تر شویم از خود بپرسیم چگونه به این صورت تصویر متافیزیک را میشود در صفحه ی فیزیک پیاده کرد میشود پرسید با کدام زبان و با کی صحبت کردند و چه می گویند . این واقعیت یک پدیده است و این زبان بسیار حساس چیست و از کجا سرچشمه گرفته . آیا زبان روح نیست ؟ پس باید به درک و فهم و شعور روحی آنرا بفهمیم . و این دریای بیکران وجودیت را که همان پدیده است بشناسیم وگرنه روزی قایق ما را سرنگون میکند و در تلاطم امواج میبرد و خرد میکند . راهی است که باید بشناسیم و زبانیست که باید بدانیم و اشاره ای است که باید بفهمیم وگرنه سرگردان این طوفان خواهیم بود . به هر تقدیر گفت و گویی درونی است که زبان درونی میخواهد و بس . اگر تاریخ یک کشور را ورق بزنیم صرف نظر از جنگ ها و کشتار ها و قتل و غارت و گسترش کشوری و .... به یک نکته ای می رسیم که فرهنگ است . اگر این قسمت را دقیقا مورد مطالعه قرار دهیم ردپای افرادی است که فرهنگ را ساخته اند . حال اگر افراد را دقیقا موشکافی کنیم پدیده ای را میبینیم که هنر نام دارد یا شجاعت یا تفکر یا موسیقی یا نگارش و نقاشی و ..... مجموعه ای از این پدیده ها به نام هنر فرهنگ یک ملت را میسازند و هرچه این مجموعه بالاتر و بهتر باشد فرهنگ غنی تر و انسانی تر است . فرهنگ ملت ها را هنر ها میسازند و هنر ها اثاری است از افراد و افراد هم بروز دهنده ی هنر های واقعی هستند . در واقع از هر دریچه ای میشود پی به وجود یک واحد هنری برد که سازنده ی معنویت است و معرفت به آن علم هنر واقعی است . بنده که خودم را نه هنرمند میدانم و نه شناخت آن را دارم وقتی در تمام مدت به عنوان یک فرد علمی از دریچه ی علمی به این پرداخت های خود نگاه کردم فقط یک علم دیدم . علم شناخت و علم معرفت به خود و از این طریق پی بردم که چرا آمده ام و وظیفه ام چیست و به کجا باید بروم و در این مدت سعی کردم آنچه که از معرفت روحم ابلاغ میگردد به همان طریق روی پرده ی نقاشی بنگارم و چون راز درونی گواهی دهد از سر وجود دیگر چیزی نمیگویم و قضاوت را به شما میسپارم.

Dr. Frank H. Taghavi


نظرات شما

۹ نظر

نوشته شده توسط: بهرام
پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۰

عرض ادب و احترام خدمت شما آقای دکتر تقوی
یکی‌ از دوستانم سایت شما را به من معرفی‌ کرد بسیار تابلو‌های زیبایی‌ در آن وجود دارد هم در ظاهر و هم در عمق تابلوها کششی فراوان به درون خودم حس می‌کنم و از آن انرژی میگیرم و احساس می‌کنم در دنیایی دیگر فارغ از هرگونه مشکلات در حال گردش هستم در ضمن وبسایت زیبا و کاملی دارید از تهیه کنندگان این وبسایت کمال تشکر و سپاس را دارم که امکان دیدن این تابلو‌های زیبا را برای ما فراهم کردند
با تشکر فراوان
نوشته شده توسط: مونا
پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹

با سلام، وب سایت شما را یکی‌ از دوستانم به من معرفی‌ کرده. گالری تابلوها، انگار من را جادو میکنند، وقتی‌ تابلوها را نگاه می‌کنم، نوشته‌ها یشان را میخوانم و به موسیقی‌ گوش می‌کنم، دوباره آرامشی تازه برای زندگی‌ کردن میگیرم.
موفق باشید.
نوشته شده توسط: فرزانه
پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۹

از آشنایی با وبسایت شما بسیار خرسند شدم. نوشتهای روی تصاویر بسیار دلنشین هستند. هر روز یک جمله را تا آخر روز در ذهن می‌سپارم و به آن عمل و فکر می‌کنم.
موفق باشید.
نوشته شده توسط: آشنای قدیمی
پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۹

آقای دکتر عزیز، با سلام خدمت شما دوست خوبم از تابلوهای شما دیدن کردم و بسیار خوشحال شدم. دیدن تابلوهای زیبا و پر بارتان به من هم انگیزه ای مضاعف برای ادامهٔ کارهایم داد. امیدوارم سلامت ، سر سبز و خرم باشید. ‌
نوشته شده توسط: سپهر
پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۹

فکری زنده باد که به یاد او باشد. دستی‌ پر توان باد که در راه او حرکت کند. در نقاشیهایتان خدا موج میزند و قلبم را سرشار از خدا می‌کند. سلامت باشید. ‌
نوشته شده توسط: بی‌ نام
پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۹

با سلام دیدن نقاشیهای شما برایم بسیار امیدبخش است. دستانتان برای کشیدن تابلوهای جدید پرتوان باد.
نوشته شده توسط: ترانه
چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۹

و چقدر زیبا، رقص ساده رنگها، هنر را نقاشی کرده...
نوشته شده توسط: سارا
سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۹
با سلام، لطفا برای من نحوهٔ تهیهٔ تابلوها را ایمیل کنید. من برای شما شمارهٔ تابلوی مورد نظرم را با ایمیل فرستاده ام. با سپاس
نوشته شده توسط: علی
سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۹
باسلام تماشای تابلوهای شما، آرامش عجیبی‌ در من ایجاد می‌کند.

ارتباط با ما

20, rue d'oslo
67000 Strasbourg-France
Tel: + 33 (0) 3 88 60 14 29
EMail: info[at]art-and-spirituality.com

فرم ارتباط

Dr. Taghavi


Art and Spirituality